سالها از زمانیکه با جواد کریمیان، قصاب خوشنام و شناختهشده محله وحید گفتگو کردیم، میگذرد. او زمانی عضو هیئتمدیره صنف فروشندگان گوشت بوده و در سال۱۳۹۶ تندیس چهره ماندگار مشهد را در همین صنف از آن خود کرده است.
خاطره چندسال حضور در مناطق عملیاتی باعث شده است با خیلی از مشتریهایی که اهلش هستند و حوصلهاش را دارند، از آن روزها حرف بزند؛ آنهایی که در پانزدهشانزدهسالگی مدال رشادت گرفتند. برخی اسیر شدند و دیگر پیکرشان برنگشت و آنهایی هم که ماندند با عوارض بهجامانده از آن سالها زندگی میکنند.
جوادآقا تا دلت بخواهد، از آن سالها و روزها خاطره در سینهاش دارد. شاید تأثیر حال و هوای آن روزهاست که هر مناسبتی رخ میدهد، بیتفاوت نمیماند، سریع پیشقدم میشود و بنر بزرگی را روی سردر مغازهاش نصب میکند تا به همه یادآوری کند در دنیای اطرافشان چه میگذرد.
به گفته خودش از شهادت ناباورانه رئیس جمهورمان گرفته تا ماجرای ترور اسماعیل هنیه، سیدحسن نصرالله و حتی پیشتر از آن، شهادت سردار سلیمانی، او را چنان متأثر کرد که دربرابر این اتفاقات، حس وظیفه میکرد.او تنها به نصب بنر اکتفا نکرد و درباره زندگی و فعالیت هرکدام از آنها ساعتها مطالعه میکرد تا بتواند دربارهشان حرف بزند.
به هم قول دادیم هرکدام شهید شدیم، دیگری را یادمان نرود. او شهید شد و من ماندم و مسئولیتی بزرگ...
میگوید: بعضیها مسخرهام میکنند و برای برخی دیگر هم نصب این بنر بر سردر مغازه قصابی عجیب است و با تعجب نگاه میکنند و میگذرند. خیلیها هم هستند که این موضوع برایشان جالب است. خودشان پیشقدم میشوند و خدا قوتی میگویند و بهانهای میشود تا سر حرف را باز کنیم و حین انجام کار، ساعتها از هشت سال دفاع مقدس حرف بزنیم. بعد به قاب عکس بالای سرش اشاره میکند تا رفیق شهیدش را نشانمان دهد.
میگوید: عین دو برادر بودیم. هردو با هم رفتیم جبهه. به هم قول دادیم هرکدام شهید شدیم، دیگری را یادمان نرود. او شهید شد و من ماندم و مسئولیتی بزرگ که گاه روی دوشم سنگینی میکند. شاید باورتان نشود؛ آخر شبها که سرم خلوت میشود، مینشینم به حرفزدن با صاحب این عکس و به او قول میدهم در ترویج فرهنگ شهادت و ایثار کم نگذارم. اما نمیدانم چرا دیگران وقتی این بنرها را میبینند، برداشت دیگری میکنند.
جوادآقا با چاقوی تیز و دستهبلندش، تنه گوسفند را نیمشقه و فیله و راسته میکند و تندتند مشتریها را راه میاندازد. درمیان مکثهای کوتاه، فرصت را برای حرفزدن ما باز میکند. میگوییم: تصور مردم از یک قصاب، آدمی تنومند و خشن است که با موضوعات دیگر میانه چندانی ندارد و شما خلاف این را ثابت کردید و نه ظاهرتان خشن است و نه روحیاتتان.
کریمیان میگوید: معتقدم همه مناسبتها باید به بهترین شکل برگزار شود تا فرزندان ما بفهمند آن روز با روزهای دیگر فرق دارد. وقتی تولد امام است، به بهانهاش شیرینی میخرم. به همان اندازه برای مناسبتهای روز هم مقیدم.
اشاره میکند به نام شهیدنصرالله و قاطعانه میگوید: اینها افتخارات تاریخ ما هستند و نباید برایشان کم بگذاریم. اگر عدهای هم از سر جهالت به کاری که من انجام میدهم، پوزخند بزنند و مسخرهام کنند، منی که روزهای جنگ را دیدهام، این کار را وظیفه خود میدانم. قولش را به رفیق شهیدم دادهام.
* این گزارش یکشنبه ۲۲ مهرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۸ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.